گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ در تمام دنیا، برای اینکه رسانه های ملی بتوانند حرف مردم را به دولت منتقل کنند به صورت بخشی جدا از دولت اما درون حاکمیت تعریف می شوند. رسانه ملی یکی از نهادهایی است که به عنوان بخشی از «جامعه مدنی» در یک کشور فعالیت دارد و واسطه بین مردم، متفکران و دولت است. به تازگی یکی از نمایندگان مجلس در صحبت هایی قابل تأمل، خواستار ضمیمه شدن صداوسیما به دولت شد. این نماینده مجلس نهم، صداوسیما را متعلق به «حاکمیت» دانسته و در عین حال آن را مدافع یک جناح سیاسی خاص قلمداد کرده است.
اتهام به حاکمیت از طرف عضو حاکمیتی ترین نهاد
این که فردی در حاکمیتی ترین نقطه ی نظام (مجلس شورای اسلامی) حضور داشته باشد و نهاد دیگری را به اتهام! حاکمیتی بودن، زیر سوال ببرد، از مسائل عجیب در زمانه ی ما به شمار می آید. عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، باید بهتر از هرکس دیگر بداند که نگاه منفی وابسته بودن به حاکمیت، ادبیات گروه های ضدانقلاب و خارج نشین است. بعید به نظر می رسد، نماینده مجلسی که اتفاقا عضو کمیسیون امنیت ملی هم هست این ابتدایی ترین مسائل را فراموش کرده باشد. وابستگی به حاکمیت در نظام اسلامی نه تنها عیب محسوب نمی شود بلکه یک حُسن به شمار می رود و افتخار برای نهادهای درون نظام است.
لئون فستینگر از روانشناسان اجتماعی در نظریه ی «ناهماهنگی شناختی» با اشاره به تغییر نگرش در افراد، بحثی درباره رو به رو شدن فرد با دو حالت ناهماهنگ دارد و معتقد است «وجود همزمان عناصر شناخت که به طریقی هماهنگی ندارند، موجب می شود که فرد کوشش کند تا آنها را به طریقی بهتر هماهنگ کند.» منصور حقیقت پور با بیان دوگانگی حاکمیت-دولت و همچنین فدا کردن حاکمیت (که محل خدمت خودش نیز یکی از ارکان آن محسوب می شود) نوعی از ناهماهنگی شناختی را به نمایش درآورده است. به عبارت دیگر این نماینده محترم مجلس در عین حال که به نقض خود دست زده است، با دفاع از دولت آن را خارج از حاکمیت تعریف کرده و در بخش دیگری از مصاحبه اش، حاکمیت را طرفدار جناحی خاص دانسته است. از آنجا که این نوع ناهماهنگی ها از طرف افراد دیگری نیز مطرح شده، دلیل آن را می توان طولانی بودن ایجاد تعادل در دستگاه شناختی دانست. «ایجاد تعادل در دستگاه نامتعادل امری ساده نیست. حقیقت این است که اغلب، تعادل حاصل نمی شود.»
یک خط یا یک صحنه برای صحت ادعایشان بیاورند
حقیقت پور، صداوسیما را متهم به رانت ویژه کرده و مدعی شده است «با تکیه بر اتصالی که به سیستم حاکمیت دارند، احساس میکنند که حقوق خاص دارند» و حتی فراتر از آن «در انتخابات اخیر، صداوسیما بهطور علنی یک جریان را تضعیف کرد». گذشته از خلاف بودن صحبتی که درباره صداوسیما صورت گرفته و حتی یک خط یا یک صحنه برای اثبات این ادعا نمی توان ارائه داد اما این حرف از نماینده مجلسی که عضویت در کمیسیون امنیت ملی را به عنوان پسوند نام خود می آورد، غیرقابل قبول است. این که ابتدا رسانه ملی را بخشی از حاکمیت تعریف کنیم و سپس آن را جناحی دانسته و هواخواه یک گروه خاص برشماریم، اتهامی ناجوانمردانه به حاکمیت و رسانه ی برخواسته از آن است. اقدام این نماینده مجلس، حضور خود در جایگاه کنونی را به شدت زیر سوال برده و با رد انتخابات و نگاه ویژه ای که به آن داشته، جایگاه قانونی مجلس را نیز زیر سوال برده است.
از سوی دیگر پس از اتهاماتی که به سازمان صداوسیما و به تبع آن و طبق گفته های خود، حاکمیت وارد آورده است و آن را جناحی دانسته به حمایت از دولت پرداخت. این نماینده مجلس با وجود این که پیشتر همکاران وی، عملکرد صداوسیما را به نفع دولت ارزیابی کردند، گفت «صداوسیما هم در قضیه برجام کاملاً جانبدارانه عمل کرد.» این حرف در حالی گفته می شود که هم در دوره مدیریت ضرغامی و هم در دوران سرافراز، صداوسیما به مطلوب ترین شکل ممکن، مذاکرات را پوشش داد و بی سابقه ترین پوشش خبری را از این رویداد به نمایش درآورد. سهم دوبرابری موافقان برجام در رسانه ملی، حضور 3800 دقیقه ای موافقان در صداوسیما و گفتگوهای متعدد خبری با مسئولان این رویداد، نشانگر فعالیت گسترده آنها در این رسانه است. حضور گسترده موافقان برجام و توافق هسته ای تا آنجا در تلویزیون پیش رفت که مخالفان برجام معتقد بودند صداوسیما بیش از حدتصور به انها وقت داده است و عملا تبدیل به تریبون آنها شده است.
دیواری به کوتاهی صداوسیما
تاسف برانگیزترین ادعای این نماینده مجلس، آنجایی است که پس از متصل دانستن صداوسیما به نظام و گفتن این جمله که «با تکیه بر اتصالی که به سیستم حاکمیت دارند» جناحی بودن آن را مطرح می کند و می گوید «در بحث انتخابات، به تریبون گروهی خاص تبدیل شد». این انگ، همان تهمتی است که در سال 88 گروهی به نظام زدند و آن را طرفدار جریان خاص
دانستند که اصرار دارد به قدرت برسد. جریانی که حتی اگر در شهر بزرگی مثل تهران، تمام کرسی ها را از آن خود کند و با استفاده از همین سازوکار، به مجلس راه یابد، بازهم دنبال بهانه گیری و اتهام زنی است. امروز هم هیچ دیواری کوتاه تر از صداوسیما نیست.
بازگویی این اتهام های چندین بار مطرح شده، در این بازه زمانی خاص، حاکی از برنامه ریزی جدی برای به حاشیه کشاندن صداوسیماست. عده ای با برنامه ریزی جدی تلاش دارند با استفاده از هر بهانه ای به صداوسیما بتازند و آن را در مقام پاسخگویی قرار دهند حتی اگر در این راه، نظام هم متهم به حمایت از یک «جناح خاص» شود.
برنامه ریزی این جریان، در این جهت است که فضا را به سمتی هدایت کنند که رسانه ملی در گوشه «رینگ» قرار بگیرد و جو را چنان بسازند که حتی نتواند از خودش دفاع کند. جامعه شناس آلمانی، خانم اليزابت نوئل نئومان، نظریه ای در ارتباطات اجتماعی، مبنی بر «مارپیچ سکوت» را طرح می کند. نظریه ای که می گوید رسانه ها و بعضی از افراد شاخص، با ایجاد فضایی خاص علیه فرد، گروه یا سازمانی چنان جوّی ایجاد کنند که هیچکس نتواند به دفاع از آنها برخیزد.